علامه حضرت آیت الله حسن زاده آملى

علامه حضرت آیت الله حسن زاده آملى
استاد علامه حضرت آیت الله حسن زاده آملى متضلع در علوم عقلیه و نقلیه، صاحب علم و عمل، و طود عظیم تحقیق و تفکیر، حِبر فاخر و بحر زاخر و عَلَم علم، عالم به ریاضیات عالیه از هیئت و حساب و هندسه، عالم به علوم غریبه و متحقق به حقائق الهیه و اسرار سبحانیه، مفسّر تفسیر انفسى قرآن فرقان، معلم اخلاق و مکمل نفوس مستعده، جناب حسن بن عبدالله طبرى آملى(رحمه الله) که به" حسن زاده" شهرت دارند.
چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳ - ۱۰:۴۵
کد خبر :  ۳۵۱۳۱۱

زندگى نامه در اواخر سال 1307 هجرى شمسى در روستاى ایراى لاریجان آمل متولد و در حجر کفالت و تحت مراقبت پدر و مادرى الهى، بزرگوار و اهل یقین، تربیت و از پستان پاک مادرى عفیفه صدیقه طاهره و پاک از ارجاس حین الولاده که پستان معرفت و اخلاص و صداقت بود، شیر نوشیدند و پرورش یافتند.
 در حالى که شش ساله بودند، به مکتبخانه خدمت یک معلم روحانى شرفیاب شدند و پیش او خواندن و نوشتن یاد گرفتند و تعدادى از جزوات متداول در مکتبخانه هاى آن زمان را خواندند، تا اینکه در خردسالى تمام قرآن را به خوبى یاد گرفتند.
 پس از آن وارد دوره ابتدایى شدند. تاریخ ورود حضرت استاد(رحمه الله تعالى) حوزه علمیه مهرماه سال 1323 هجرى شمسى مطابق با شوال المکرم سال 1363 هجرى قمرى بود.
 تحصیلات کتب ابتدائیه را که در میان طلّاب علوم دینيّه معمول و متداول است از نصاب الصبیان، رساله عملیه فارسى آیه الله سید ابوالحسن اصفهانى(چون ایشان مرجع على الاطلاق در آن زمان بودند)، کلیات سعدى، گلستان سعدى و جامع المقدمات و شرح الفیه و سیوطى و حاشیه ملا عبد اللّه بر تهذیب منطق و شرح جامى بر کافیه نحو و شمسیه در منطق و شرح نظام در صرف و مطول در معانى و بیان و بدیع و معالم در اصول و تبصره در فقه و مغنى اللبیب در نحو و شرایع محقق در فقه و چندین کتب، جلدین شرح لمعه در فقه و قوانین در اصول تا مبحث عام و خاص را در آمل که همواره از قدیم الدهر واجد رجال علم بوده، از محضر مبارک روحانیین آن شهر آیات عظام و حجج اسلام: محمد آقا غروى و آقا عزیزالله طبرسى و آقا شیخ احمد اعتمادى و آقا عبدالله اشراقى و آقا ابوالقاسم رجائى و غیرهم که همگى از این نشأه رخت بربسته اند و به ریاض قدس در جوار رحمت ربّ العالمین آرمیده اند، فرا گرفتند و نیز از حضرت آیه الله عزیزالله طبرسى تعلیم خط مى گرفتند تا اینکه خود حضرتش در آمل چند کتاب مقدماتى را تدریس مى کردند.
استاد حسن زاده خود مى فرمایند:
در عنفوان جوانى و آغاز درس زندگانى که در مسجد جامع آمل سرگرم بصرف ایام در اسم و فعل و حرف بودم، و محو در فرا گرفتن صرف و نحو، در سحرخیزى و تهجّد عزمى راسخ و ارادتى ثابت داشتم؛ در رؤیاى مبارک سحرى به ارض اقدس رضوى تشرف حاصل کردم و بزیارت جمال دل‌آراى ولى اللّه اعظم ثامن الحجج على بن موسى الرضا- علیه و على آبائه و ابنائه آلاف التحیة و الثنا- نائل شدم.
 در آن لیله مبارکه قبل از آنکه بحضور با هر النور امام- علیه السلام- مشرف شوم مرا به مسجدى بردند که در آن مزار حبیبى از احبّاء اللّه بود و به من فرمودند در کنار این تربت دو رکعت نماز حاجت بخوان و حاجت بخواه که برآورده است، من از روى عشق و علاقه مفرطى که به علم داشتم نماز خواندم و از خداوند سبحان علم خواستم.
 سپس به پیشگاه والاى امام هشتم سلطان دین رضا- روحى لتربته الفداء، و خاک درش تاج سرم- رسیدم و عرض ادب نمودم بدون اینکه سخنى بگویم امام که آگاه به سرّ من بود و اشتیاق و التهاب و تشنگى مرا براى تحصیل آب حیات علم مى‌دانست فرمود نزدیک بیا، نزدیک رفتم و چشم به روى امام گشودم دیدم با دهانش آب دهانش را جمع کرد و بر لب آورد و بمن اشارت فرمود که بنوش، امام خم شد و من زبانم را درآوردم و با تمام حرص و ولع که خواستم لبهاى امام را بخورم، از کوثر دهانش آن آب حیات را نوشیدم و در همان حال به قلبم خطور کرد که امیر المؤمنین على- علیه السلام- فرمود: پیغمبر اکرم(ص) آب دهانش را به لبش آورد و من آنرا بخوردم که هزار در علم و از هر درى هزار در دیگرى به روى من گشوده شد.
 پس از آن امام- علیه السلام- طى الارض را عملا به من بنمود، که از آن خواب نوشین شیرین که از هزاران سال بیدارى من بهتر بود بدر آمدم، به آن نوید سحرگاهى امیدوارم که روزى بگفتار حافظ شیرین سخن بترنّم آیم که:.
 دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند *** وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند  چه مبارک سحرى بود و چه فرخنده شبى *** آن شب قدر که این تازه براتم دادند  من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب *** مستحق بودم و اینها برکاتم دادند .
  
مهاجرت به تهران 
پس از آن در شهریور 1329 هجرى شمسى در 22 سالگى به تهران آمدند و چند سالى در مدرسه مبارک حاج ابوالفتح(رحمه الله علیه) به سر بردند و باقى کتب شرح لمعه و از عام و خاص قوانین تا آخر جلدین آنرا در محضر شریف مرحوم آیه الله آقا سید احمد لواسانى(رضوان الله تعالى علیه) درس خواندند.
  
در محضر علامه شعرانى 
و بعد از آن چندین سال در مدرسه مبارک مروى به سر بردند. و به ارشاد جناب آیه الله حاج شیخ محمد تقى آملى(قدس سره) به محضر مبارک علامه حاج میرزا ابوالحسن شعرانى طهرانى(اعلى الله مقامه) رسیدند و آن بزرگوار چون پدرى مهربان، سالیانى دراز در کنف عنایتش، همّ خویش را به تربیت و تعلیم ایشان مصروف داشت(به مدت 13 سال) و از فنونى چند درى به روى ایشان گشود.
از منقول تمام مکاسب و رسائل شیخ انصارى(قدس سره) و جلدین کفایه آخوند خراسانى(قدس سره) و پس از آن کتاب طهارت و کتابهاى صلوه و خمس و زکات و حج و ارث جواهر را به صورت درس فقه خارج استدلالى محققانه، تا اینکه مطمئن شد و باور نمود که بر استنباط فروع از اصول تواناست. آنگاه حضرتش را به تصدیق مُنّه استنباط و قوه اجتهاد مشرف ساخت.
از معقول اکثر شرح خواجه طوسى قده بر اشارات ابن سینا قده و اکثر اسفار ملّاصدرا قده و کتاب نفس و حیوان و نبات و تشریح شفاى شیخ رئیس که از کتاب نفس تا آخر طبیعیات شفاء است.
از تفسیر تمام دوره تفسیر مجمع البیان طبرسى از بدو تا ختم آن.
از کتب قرائت و تجوید:
شرح شاطبیه. شرح شاطبیه به نام(شراج المبتدى و تذکار المقرى المنتهى) که شرح علامه شیخ على بن قاصح عذرى بر قصیده لامیه منظومه علامه شیخ قاسم بن فیره رعینى شاطبى در علم قرائات است. این قصیده 1375 بیت دارد که قافیه همه ابیات فقط(لام) است. مطلع این ابیات "بَدَأتَ ببسم الله فى النّظم اوّلا *** تبارک رحمانا رحیما و موئلًا" و مختوم این ابیات "و تبدى على اصحابها نفحاتها *** بغیر تناهِ زربنا و قرنفلا" مى‌باشد. شرح شاطبیه(در علم قرائات و معرفت قاریان) از کتابهاى درسى بود که در مراکز علمى خوانده مى شد و استاد علامه شعرانى(قدس سره) آنرا پیش پدرش خوانده بود.
از کتب ریاضى، هیئت و نجوم رساله فارسى ملاعلى قوشچى در علم هیئت شرح قاضى زاده رومى بر(الملخّص الهیه) از مؤلفات محمّد بن محمود خوارزمى چغمینى معروف به(شرح چغمینى). استدراک بر تشریح الافلاک شیخ بهایى تألیف علامه شعرانى، کتاب(الاصول) مشهور به اصول اقلیدس صورى به تحریر خواجه طوسى که حاوى پانزده مقاله در حساب و هندسه است که همه مسائلش به براهین ریاضى مبرهن است.
 اكَرمالاناوؤس به تحریر خواجه طوسى، اكَر ثاوذوسیوس در مثلثات و اشکال کروى به تحریرخواجه طوسى.
 شرح علامه خفرى بر(تذکره فى الهیه) محقق طوسى در علم هیئت که شرحى استدلالى است بر مسائل هیئت. بعد از تعلّم شرح خفرى بر تذکره به زیج بهادرى که اتمّ و ادقّ و اجدّ زیجات است، پرداختند.
 تعلیم کتاب کبیرمجسطى تألیف بطلیموس قلوذى به تحریر طوسى در علم هیئت است و شریفترین مصنف در این علم است و نیز مقصد اسنى و مطلب اعلى و نهایه النهایات در درس هیئت استدلالى مى باشد، همانگونه که شرح خفرى یاد شده و اكَر ثاوذسیوس و اكَر مالاناوؤس و کتاب(الکره المتحرکه) تألیف اوطوقوس به تحریر خواجه طوسى و رساله قسطابن لوقا در عمل به کره ذات الکرسى و نظایر این کتاب از متوسطات و اصول اقلیدس و کتابهاى پایین تر از آن در حساب و هندسه و هیئت از بدایات در این رشته طبق مراتب درجاتى که نزد اهل هیئت معمول است مى باشند.
 استخراج تقویم نجومى که چهار سال تعلیم آن در محضر علامه شعرانى طول کشید حضرت استاد علامه حسن زاده(مدّ ظله العالى) به غوص در مسایل آن تا آنجا متبحر شدند که بر استخراج آن مسلط گشتند و آنرا به طور کامل شرح کردند که هنوز چاپ نشده است. از این زیج نه سال استخراج تقویم کردند که چاپ و منتشر شد.
در عمل به آلات رصدى اسطرلاب و ربع مجيّب به نحو کمال و معرفت آلاتى که در کتابهاى یاد شده مذکور است.
از کتب طبّ قانونچه محمد بن محمود چغمینى، شرح الاسباب نفیس بن عوض بن حکیم طبیب، تشریح کلیات قانون شیخ الرئیس.
در علم درایه و رجال دوره کامل رساله استاد علامه شعرانى که تاکنون چاپ نگشته است و دوره کامل(جامع الرواه اردبیلى) علیه الرحمه.
در حدیث و روایت جامع وافى فیض کاشانى(رضوان الله تعالى علیه).
 پس از خواندن جامع وافى به انخراط در سلک روات دین و انسلاک درسلسله حمله احادیث صادره از اهل بیت عصمت و وحى مشرف گشته است که دستخط شریف علامه شعرانى در کتاب(درآسمان معرفت) حضرت مولى آمده است.
  
استاد آیت‌الله حاج میرزا ابو الحسن رفیعى قزوینى(قدّس سرّه) 
در آن سنوات استاد آیت‌الله حاج میرزا ابو الحسن رفیعى قزوینى(قدّس سرّه) از قزوین به تهران تشریف‌فرما شدند و اقامت فرمودند که به هدایت جناب استاد شعرانى بحضور شریفش تشرّف یافتند و چند سال در محضر مبارکش نیز به تحصیل علوم نقلى و عقلى و عرفانى از اسفار صدر اعاظم فلاسفه و شرح علامه فنارى بر مصباح الانس صدر الدین قونوى، و خارج فقه و اصول مشتغل بودند. آن عالم ربّانى بر استاد حسن زاده عنایات و توجّهات خاصّى مبذول داشت.
  
استاد میرزا مهدى الهى قمشه‌اى(رضوان اللّه تعالى علیه)
و نیز از محضر مبارک حکیم الهى و عارف ربّانى استاد میرزا مهدى الهى قمشه‌اى- رضوان اللّه تعالى علیه- تمام حکمت منظومه متأله سبزوارى و مبحث نفس اسفار و حدود نصف شرح خواجه بر اشارات شیخ رئیس را تلمذ نموده‌اند و نیز در مجلس تفسیر قرآن آنجناب خوشه‌چین بوده‌اند.
 و آن جناب به استاد حسن زاده فرمودند: وقتى به الحاح و ابرام شما خواستم درس منظومه را قبول و شروع کنم با قرآن مجید استخاره کرده‌ام این آیه کریمه آمدوَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ.
  
استاد آیت‌الله حاج شیخ محمد تقى آملى(قدس سرّه)
  
و نیز مدتى مدید در تهران توفیق استفاضه از مباحث درس خارج فقه و اصول جناب استاد آیت‌الله حاج شیخ محمد تقى آملى(قدس سرّه) یافتند.
 و نیز از اعاظمى که در تهران به ادراک محضر مقدسش بهره‌مند بودند جناب حکیم الهى و عارف صمدانى استاد محمد حسین فاضل تونى(رحمة اللّه تعالى علیه) است که قسمتى از طبیعیات شفا و شرح علامه قیصرى بر فصوص شیخ اکبر محیى الدین عربى را در نزد ایشان تلمذ نموده‌اند.
 و نیز قسمتى از طبیعیات شفا را در محضر مبارک جناب آیت‌الله حاج میرزا احمد آشتیانى(قده) خوانده‌اند.
 علامه حسن زاده از همان آغاز فراگیرى تا رسیدن به مراحل عالى علمى و معرفتى نوعى شور، شوق، اشتیاق و علاقه وافر را در خود به شکوفایى رسانیده بود. استاد حسن رمضانى از مشاهیر شاگردان علامه حسن زاده مى‌نویسد:
 به خاطر همین عشق پیوسته و لازمى که حضرت استاد نسبت به علم داشته است همواره تحت هر شرایطى که بوده است در مسیر کسب آن از بذل هیچ گونه کوششى و تلاشى دریغ نکرده است تا پایه‌اى در راه طلب دانش مجاهده کرده که اگر بخواهیم عینیت جامعیت حوزه‌هاى علمیه قدیم و اصیل عالم اسلام را که در تمام علوم و فنون رایج زمان خویش صاحب نظر بوده‌اند، مشاهده کنیم بدون اغراق باید به سراغ ایشان برویم.
 خود علامه در این باره مى‌گوید:
 منم آن تشنه دانش که گر دانش شود آتش مرا اندر دل آتش همى باشد نشیمنها این عشق به اندازه‌اى بود که اگر شاگردان دیگر، درس استاد را ترک مى‌کردند او همچنان براى یاد گرفتن، استاد را ترک نمى‌نمود: پس از درس، مکاسبى‌ها مى‌رفتند و بعضى‌ها مى‌نشستند که بنده بازهم از نشستگان بودم، علامه شعرانى اسفار یا اشارات مى‌فرمود. این درس‌ها که تمام مى‌شد آقایان مى‌رفتند و بنده مى‌نشستم.
 چه بسا روزها که ما در بین الطلوعین مى‌آمدیم براى درس کفایه و سر درس آخرى مثلًا مجسطى یا زیج بهادرى اذان ظهر مى‌گفتند و ایشان از صبح تا ظهر تدریس کرده بود.
 البته بنا به اعتقاد علامه حسن زاده این اشتیاق متقابل بود:(علامه شعرانى هم خودش اشتیاقى شگفت به درس و بحث داشت و هم ما طالب و شایق بسزا بودیم.) این علاقه وافر موجب گردید علامه حسن زاده، در مسیر کسب معارف از سختى‌ها و مصائب و مشکلات نهراسد و مسیرهاى دشوار را با آرامش پشت سر بگذارد.
 تفحّص براى دست یافتن به استاد ماهر و ذوفنون و لحظه‌اى از پاى نایستادن در این جهت نشانى از شوق ایشان است، حکیم الهى قمشه‌اى خطاب به ایشان گفته است: روزى در غیاب به مدرسه حاج ابوالفتح(در تهران) آمده از طلّاب مدرسه در مورد راه و رَوِشَت در کارها و اشتغالت به تحصیل پرس و جو و تحقیق نمودم آنها در تصریح به حسن سیرت و شدّت ولع شما به اقتناى معارف و اکتساب علوم متفق و یک زبان بودند.
 وقتى از ایشان پرسیدند روزها چه کار مى‌کنید در جواب گفتند: از شش سالگى که به مکتب رفته‌ام تا کنون ندیم من کتاب، و معشوق من استاد و درس و کار من بحث و تدریس و تصنیف است.
 ایشان متذكّر مى‌گردد: زمانى شبهات گوناگون بر من روى مى‌آورد و از تطبیق مسایل عرفانى عاجز مانده بودم و از کثرت فکرت به فرسودگى مبتلا گشته بودم ولکن در درس‌ها حاضر مى‌شدم و از خویش ابراز نمى‌کردم، تنها چیزى که مرا از این ورطه هولناک هلاک رهایى بخشید لطف خدا بود، سرانجام بارقه‌هاى الهى چون نجم ثابت بر آسمان دل طارق آمد و در پناه ربّ ناس از وسواس خنّاس نجات یافتم.
 این علامه ذوفنون عقیده دارد شاگرد باید تا حدودى قوانین حساب و هندسه را فرا گیرد زیرا اینها در تعدیل و تقویم ذهن، فکر و قلم و بیان تأثیرى بسزا دارد. علوم ریاضى فکر را از خطا و اعوجاج باز مى‌دارد، انسان‌هاى ورزیده در این علم صاحب رأى صائب، نظرى ثابت، کم گوى، گزیده گوى، دیرگوى، و نکوگوى هستند. خود استاد این گونه بود و دلیل آن، همین روى آوردن به ریاضى و شاخه‌هاى وابسته به آن مى‌باشد.
 به باور ایشان هرچه طلّاب مباحثه در علوم تحصیلى بنمایند، فراگیرى دروس بهتر مى‌گردد و در روح و روان جاى مى‌گیرند. خود به این شیوه ملتزم بود: اکثر کتابهایى را که مى‌خواندم، مباحثه نیز مى‌کردم، کفایه را یک ساعت به اذان صبح مانده، اسفار یا مکاسب یا جواهر را پیش از صبح(بین الطلوعین) و اشارات را ساعت یک بعدازظهر مباحثه مى‌کردیم.
  
مهاجرت از دارالعلم تهران به شهر مقدّس قم 
در دوشنبه 25 جمادى الاول / سال 1383 هجرى قمرى برابر با 22 مهر 1342 هجرى شمسى به قصد اقامت در قم، تهران را ترک گفته اند.
 بعد از ورود به قم، تدریس معارف حقّه الهى و تعلیم فنون ریاضى را شروع کردند.
  
ادراک محضر علامه طباطبائى(رحمه الله علیه) 
علامه طباطبائى(ره) حضرت استاد علامه، یگانه عصر به مدت 17 سال از محضر قدسى علامه طباطبائى(ره) بهره بردند. در خدمت ایشان کتابهاى زیر را خواندند:
 کتاب" تمهید القواعد" صائن الدین على بن ترکه، که شرحى است شریف بر" قواعد التوحید" ابن حامد ترکه و تدرّس آن شب جمعه 12 شعبان المعظم سنه 1383 هجرى قمرى به اتمام رسید.
 کتاب برهان منطق شفاء شیخ رئیس. تاریخ شروع آن شعبان المعظم 1386 هجرى قمرى مطابق با آذر ماه 1347 هجرى شمسى بوده است. جلد نهم اسفار صدرالمتألهین به چاپ جدید که از اول باب هشتم کتاب نفس تا آخر آن مى باشد و درس آن در روز یکشنبه 23 شعبان المعظم مطابق با پنجم آذر ماه 1346 هجرى شمسى بطور کامل پایان پذیرفت.
 کتاب توحید بحار مجلسى. تاریخ شروع آن: شب پنجشنبه 14 شوال المکرم 1394 هجرى قمرى بوده است.
 جلد سوم بحار که در مورد معاد و مطالب دیگر آن است و آنرا به تمامى خواندند.
 حضرتش سوگند یاد کرده و مى فرمایند:" به جانم سوگند مهم‌ترین چیزى که در محضر شریف او جوهر عاقل را مبتهج مى کرد، اصول علميّه و امهّات عقلیه اى بود که القاء مى فرمود و هر یک از آنها درى بود که درهاى دیگرى از آن گشوده مى شد. به خداوند سوگند از محضر روحانى او علم و عمل فیضان مى کرد؛ حتى سکوتش نطقى بود که هیمانى ملکوتى را حکایت مى کرد." 
در محضر علامه محمد حسن الهى طباطبائى(ره) 
از جمله کسانى که در عتبه علیاى او اعتکاف داشتند، زبده علماى عامل و عمده عرفاى شامخ، عروج کرده به مطالع یقین، حکیم متفقه، فقیه متأله، استاد علامه مکاشف و بحر معارف مولاى حضرتش حاج سید محمد حسن الهى طباطبائى تبریزى(برادر علامه استاد حاج سید محمد حسین طباطبائى تبریزى) بود که در فنون علوم غریبه اوفاق، جفر، رمل علم حروف، علم عدد و زُبُر و بيّنات و دیگر شعب ارثماطیقى از محضرشان بهره مند گردیدند.
  
در محضر حاج سید مهدى قاضى تبریزى(ره) 
حضرت آقا به مدت چهار سال یا بیشتر جهت تعلم علوم ارثماطیقى در محضر گرانقدر عالم وفىّ زکىّ تقىّ، صاحب خط ممتاز، دوحه شجره قرآن و عرفان و برهان، فرزند صاحب کمالات و خوارق عادات، عالم کامل، مکمّل مکاشف، حضرت آیه الله العظمى حاج سید على قاضى تبریزى مصداق" الوَلَدُ سِرّ ابیه" اعنى الحجه سید مهدى قاضى مشرف بوده اند. و علوم غریبه خصوص جفر را از محضر ایشان فرا گرفت. به فرمایش حضرت آقا:" ایشان در تعلیم من بذل جهد فرمود و او را بر من حقى است عظیم".
  
سایر اساتید
و نیز سالیانى در قم به محضر مبارک تنى چند از آیات عظام در دروس فقه افتخار تشرف داشتند.
 خود مى فرمایند:
" به خداوند سوگند قلم و زبان به اداى شکر محشار نیکى هایى که این مشایخ عظام در حقّ ما نموده اند وافى نیست؛ اگر چه علة العلل و مفیض على الاطلاق، الله ربّ العالمین است."  از نکته‌هاى دیگر این که علامه حسن زاده در برخورد با اساتید روشى توأم با ادب و احترام و قدردانى با آن بزرگواران را بروز مى‌داد، شبى مرحوم الهى قمشه‌اى به ایشان گفته بود: شما خیر مى‌بینید، پرسیده بود از چه جهت، وى پاسخ داده بود: شما را نسبت به اساتید بسیار مؤدّب مى‌بینم، استاد حسن زاده پس از نقل این موضوع مى‌گوید: آرى من هیچ‌گاه نزد اساتیدم یک زانو یا چهارزانو ننشستم و به دیوار تکیه نمى‌دادم و خیلى با ادب و احترام مى‌پرسیدم و در حضور و غیابشان وظیفه شاگردى را بیش از حدّ وظیفه پدر و فرزندى مراعات مى‌نمودم. استاد رمضانى مى‌نویسد، مکرّر مى‌فرمودند در حضور اساتیدم مواظب حرف‌هایم بودم و مى‌کوشیدم با آنها چون و چرا نکنم همه این‌ها بدین خاطر بود که مبادا کردار و گفتار من سبب رنجش آن بزرگواران بشود و خداى ناکرده از فیض آنان محروم گردم. بى شک یکى از اسباب موفقیت علامه حسن زاده که در شکل‌گیرى شخصیت ایشان تأثیر بسزایى داشته همین احترام و خضوع بسیارشان نسبت به اساتید خود بوده است.
 و الحمد لله ربّ العالمین.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ 
تدریس
لطایف بیانى، دقت‌هاى علمى، وسعت دانش و ذوق ادبى در تدریس استاد موج مى‌زند، پایه درس و بحث استاد حتى در هنگامى که خود مشغول فراگیرى علوم بودند چنان قوى شده بود که در اواخر اقامت در آمل کتب درسى پیشین را براى دیگران تدریس مى‌نمودند و به تهران هم که آمدند کتب یاد شده را در مدارس، درس مى‌دادند.
 برخى از دروسى که حضرت استاد(رحمه الله) تدریس فرمودند، به شرح ذیل مى‌باشد:
 تدریس چهار دوره اشارات با شرح خواجه که در هر دوره‌اى با تصحیح دقیق و تعلیقات وشرحى محققانه همراه بوده است.
 تدریس مصباح الانس به مدت هشت سال در حوزه علمیه قم براى چندین نفر از عزیزان به خصوص جناب عارف واصل حضرت حجه الاسلام سمندرى نجف آبادى و جناب عارف واصل حضرت آقاى دکتر امامى نجف‌آبادى و دوره دوم تدریس آن نیز در تاریخ چهارشنبه بیست و چهار مهر هزار و سیصد و هفتاد برابر هفتم ربیع‌الثانى 1412 قمرى آغاز شد که تا صفحه 49 این کتاب به طبع انتشارات فجر در طى 184 جلسه ادامه یافت و در تاریخ دوشنبه بیست و شش بهمن هزار و سیصد و هفتاد و یک با کسالت حضرت مولى تعطیل شد.
 تدریس شرح فصوص الحکم قیصرى چهار دوره که براى شاگردان املاء مى‌فرمود و آنان مى‌نوشتند.
 تدریس یک دوره کامل شفا شیخ رئیس که در ضمن تدریس از روى چندین نسخه تصحیح شده و تعلیقات و حواشى نمودند.
 تدریس چهار دوره تمهید القواعد در حوزه علمیه قم که هر دوره‌اش حدود چهار سال به طول انجامید.
 تدریس(اكَر مانالاؤس) که مدت سه سال در حوزه علمیه قم به طول انجامید.
 تدریس دو کتاب(كَر ثاوذوسیوس و مساکن) به تحریر خوجه طوسى.
 تدریس اصول اقلیدس.
 تدریس دروس هیئت و دیگر رشته‌هاى ریاضى.
 و ....
  
تدریس همراه تحصیل 
در مدت اقامت حضرتش در تهران در طى سیزده سال یا بیشتر همراه با اشتغال به تحصیل علوم از آن محاضر عالیه طبق روش معهود و سیره جاریه بین علماى روحانى به تعلیم و تدریس در مدارس(حوزه علمیه) روحانى نیز اشتغال داشتند و کتاب‌هاى ذیل را تدریس فرمودند:
– معالم الاصول  مطوّل تفتازانى، (حضرت مولى شش دوره به تدریس مطوّل توفیق داشت) و معانى مطوّل از اول تا آخر و قسمت زیادى از بیان بدیع آنرا تحشیه فرمودند که بسیار گرانقدر و شریف است.
– کشف المراد فى شرح تجرید الاعتقاد در علم کلام که اینک با تصحیح و تعلیقات حضرتش به طبع رسید.
– قوانین در اصول  شرح محقق طوسى بر اشارات شیخ رئیس در حکمت مشائيّه  شرح لمعه در فقه  ارث جواهر در فقه  لئالى منتظمه  جوهر نضید  حاشیه ملاعبدالله  شرح شمسیه  این چهار کتاب اخیر در علم منطق است.
– هیئت فارسى در قوشچى  شرح چغمینى  تشریح الافلاک شیخ بهایى  اصول اقلیدس  زیج بهادرى  این پنج کتاب در ریاضیات: هیئت حساب هندسه است  و همچنین موفق به یادگیرى زبان فرانسه گردیدند.
 
تألیفات
تألیفات علامه حسن زاده آملى از زبان خودشان براى اینکه نفس را مشغول باید داشت که حکما فرموده‌اند نفس را مشغول بدار وگرنه او تو را مشغول مى‌کند، تعلیقات و حواشى بر کتب درسى از معقول و منقول و رسائل و جزوات در موضوعات و فنون گوناگون نوشته‌ام.
 1- شرح نهج البلاغة بنام تکملة منهاج البراعه به عربى در پنج جلد که تکمله منهاج البراعة فى شرح نهج البلاغة مرحوم میرزا حبیب اللّه خویى است و مقدمه آن بقلم استاد علامه حاج میرزا ابو الحسن شعرانى- رضوان اللّه تعالى علیه- در تقریظ کتاب مزّین است.
 2- رساله‌اى در ولایت و امامت.
 3- رساله‌اى در رؤیت و عدم آن بر مشرب حکمت و کلام.
 4- رساله‌اى در لقاء اللّه بر منهل عرفان.
 5- رساله‌اى به نام فصل الخطاب فى عدم تحریف کتاب رب الأرباب.
 6- رساله‌اى در صبح و شفق و تحقیق در صبح صادق و کاذب و بیان طایفه‌اى از آیات و روایات در این موضوع.
 این پنج رساله در تکمله نامبرده بمناسباتى که پیش آمده است درج شده است.
 7- تصحیح و اعراب اصول کافى ثقة الاسلام کلینى- قدّس سرّه- که در دو جلد طبع شده است.
 8- رساله‌اى در ضبط اسماء روات احادیث بنام اضبط المقال فى ضبط اسماء الرجال که در آخر جلد اول کافى مذکور بطبع رسیده است.
 9- تصحیح خلاصه منهج الصادقین در تفسیر قرآن تألیف مرحوم ملافتح اللّه کاشانى.
 10- رساله‌اى در قرائت حفص بن سلیمان و ابوبکر بن عيّاش راویان عاصم ابن ابى النجود بهدلة که در آخر تفسیر منهج مذکور بطبع رسیده است. علت تألیف این رساله این بود که تفسیر منهج چه کبیر آن و چه خلاصه آن، بقرائت ابوبکر از عاصم ترجمه بفارسى شده است و قرائت متداول قرآن بقرائت حفص از عاصم است و قرائت عاصم همان قرائت امیر المؤمنین على- علیه السلام- است مگر در ده کلمه قرآن چنانکه امین الاسلام طبرسى قدّس سرّه در تفسیر مجمع البیان بدان تصریح فرموده است. و این مطلب را در رساله فصل الخطاب فى عدم تحریف کتاب ربّ الأرباب نقل کرده‌ایم که:
 ان قراءة عاصم هى قراءة امیر المؤمنین على بن ابى طالب- علیه السلام- الّا فى عشر کلمات ادخلها ابوبکر فى قراءة عاصم حتى استخلصت قراءة على- علیه السلام.
 و علامه حلّى- رضوان اللّه علیه- در منتهى فرمود:(اضبط هذه القراءات السبع عند ارباب البصیرة هو قراءة عاصم المذکور بروایة أبى بکر بن عیاش). و در تذکره فرمود:
(ان هذا المصحف الموجود الآن هو مصحف على- علیه السلام-).
 راقم سطور در تدوین این رساله بسیار زحمت کشیده است. ولى ناگفته نماند که تصحیح تفسیر و رساله ما در قرائت که بانضمام آن چاپ شده است در ظهر کتاب بنام استاد علامه شعرانى- رضوان اللّه علیه- نوشته شد و این بنده بپاس احترام استاد متعرض ناشر نشد. و خود آنجناب از این عمل ناشر ناراحت شده بود و علّت عمل ناشر استفاده از شهرت مرحوم استاد بود- اللهم لا تجعل الدنیا اکبر همّنا-.
 11- تصحیح خزائن مرحوم نراقى با مقدمه و حواشى و تعلیقات اینجانب بعربى و فارسى.
 12- تصحیح کلیله و دمنه فارسى بقلم ابوالمعالى نصر اللّه منشى با مقدمه و حواشى و مآخذ اشعار و امثال و ترجمه دو باب آخر آن بفارسى بقلم اینجانب.
 13- انسان کامل از نظر(از دیدگاه) نهج البلاغه.
 14- خلاصه رساله فوق.
 این دو رساله بمناسبت هزاره نهج البلاغه بساحت مبارک اهل ولایت آن بنیاد خیر نهاد اهدا شد و بطبع رسید.
 15- تصحیح نصاب الصبیان با مقدمه و تحشیه آن، مزيّن بتقریظ مرحوم استاد شعرانى.
 16- کتابى به نام دروس معرفة الوقت و القبله بعربى. در این کتاب جمیع مسائل وقت و قبله و هلال را بصورت چندین درس بر مبناى ریاضى بوجوه و طرق عدیده آورده‌ایم و بسیارى از آیات و روایات درباره آنها را شرح کرده‌ایم و به اقوال کتب فقهيّه متعرض شده‌ایم و آنچه را که احتیاج بشرح داشت بیان کرده‌ایم و بر آنچه که نظر داشته‌ایم نظر داده‌ایم و مباحث متفنّنه بسیارى در آن کتاب آورده‌ایم که هر درس آن خود رساله‌اى جداگانه است.
 17- شرح زیج بهادرى بفارسى.
 18- تعلیقات بر اسفار صدر المتالهین بخصوص از اول جواهر و اعراض تا آخر آن بتفصیل.
 19- تعلیقات بر اول تا آخر شرح خواجه طوسى بر حکمت اشارات ابن سینا. و بتصحیح کامل آن از روى چندین نسخه شرح اشارات که در اثناى سه دوره تدریس آن بتمام و کمال تاکنون اشتغال داشتم، توفیق یافتم.
 20- تعلیقات بر دوره منطق منظومه متأله سبزوارى.
 21- رساله‌اى در مناسک حج و پاره‌اى از مسائل فقهیه در موضوعات عدیده.
 22- تعلیقات بر هشت باب معانى شرح مطول تفتازانى.
 23- شرح فصوص فارابى یکدوره کامل آن بفارسى.
 24- رساله‌اى در تجرد نفس ناطقه که در اثبات این مدّعى تاکنون بیش از هفتاد دلیل از کتب پیشینیان نقل کرده‌ایم و به ذکر آیات و روایات و مطالب مفید بسیار در این باب تبرّک جسته‌ایم.
 25- رساله‌اى در توقیفيّت اسماء.
 26- رساله‌اى در ردّ جبر و تفویض و اثبات امر بین الامرین بر مبناى حکمت متعالیه.
 27- رساله‌اى در مراتب و درجات قرآن مجید.
 28- دیوان اشعارم که ابتداى آن مزین بتقریظ استاد حکیم میرزا مهدى إلهى قمشه‌اى- قدّس سرّه- بخطّ خود آنجناب است.
 29- تعلیقات و حواشى بر دوره اصول اقلیدس و شرح صدور آن بتحریر خواجه طوسى. در تصحیح این کتاب از روى چندین نسخه خطّى، که سه دوره بتدریس آن در حوزه علمیه قم توفیق یافته‌ام، زحمت بسیار کشیده‌ام.
 30- تعلیقات و حواشى بر اکرمانالاؤوس بتحریر خواجه طوسى، از آغاز تا انجام آن بتفصیل که خود بمنزله شرحى بر آنست.
 این کتاب در مثلثات کروى و بخصوص در شکل قطاع کرّى) شکل مانالاوس(بحث کرده است. و در ترتیب کلاسیکى ریاضیات باصطلاح دانشمندان ریاضى ما از متوسطات است. این کتاب گرانقدر را در مدّت سه سال تحصیلى در حوزه علمیه قم یکدوره تدریس و آنرا از روى چندین نسخه خطى تصحیح کامل نموده‌ایم و در تعلیق و تحشیه آن بسیار زحمت کشیده‌ایم و در اینکار اثرى قيّم بجا گذاشته‌ایم.
 31- تعلیقات بر اکرثاوذوسیوس از بدو تا ختم آن.
 32- تعلیقات بر مساکن از اول تا آخر آن.
 33- رساله‌اى در میل کلّى و مسائل متعدد هندسى و نجومى که در اقبال و ادبار معدل النهار و منطقة البروج در بیان بعض از آیات قرآنى بحث کرده‌ایم.
 34- رساله‌اى در علم اوفاق، که بیش از هفتاد درس است و بصورت دروس تنظیم شده است.
 35- رساله‌اى در ظل(تانژانت).
 36- رساله‌اى در تفسیربِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ.
37- رساله‌اى در سیر و سلوک.
 38- الهى نامه.
 39- کتابى در نکات علمیه به نام هزار و یک نکته.
 40- رساله‌اى در تکسیر دائره و بیان نسبت محیط بقطر دائره یعنى بحث از پى.
 41- رساله‌اى در تحصیل بعد بین المرکزین که شرح مقاله‌اى از مجسطى بطلیموس است.
 42- دروس معرفت نفس بفارسى که تاکنون در حدود یکصد و پنجاه و پنج درس نوشته شده است.
 43- رساله‌اى مفصل و مبسوط در اتحاد عقل و عاقل و معقول.
 44- رساله‌اى در مثل(مثل افلاطونى) و عالم مثال و مثل معلقه.
 45- وجیزه‌اى در تجدد امثال عارف و حرکت جوهرى حکیم.
 46- تعلیقات بر آغاز تا انجام تحفة الأجلّة فى معرفة القبلة، تالیف مرحوم سردار کابلى.
 47- رساله‌اى در تضاد.
 48- رساله‌اى در علم.
 49- رساله‌اى در جعل.
 50- تعلیقات بر شرح قیصرى بر فصوص محیى الدین عربى.
 51- تعلیقات بر قبله ملا مظفر.
 52- مآخذ و مصادر نهج البلاغة و استدراکات بر آن.
 53- تعلیقات بر شرح علامه حلى بر تجرید خواجه طوسى قدس سرهما.
 54- رساله‌اى به نام مفاتیح المخازن که در حقیقت تکمله مقدمات دوازده‌گانه علامه قیصرى بر شرح فصوص شیخ اکبر است.
 55- شرح فصوص محیى الدین بفارسى یکدوره کامل آن.
 56- رساله انه الحق.
 57- نهج الولایه.
 58- دروس اتحاد عاقل بمعقول.
 59- وحدت از دیدگاه عارف و حکیم.
 60- سى فصل در معرفت وقت و قبله.
 61- شرح باب توحید حدیقه سنائى غزنوى، و شرح ابیاتى از غزلیات خواجه حافظ، و حواشى بر شرح نیشابورى بر مجسطى و رسائل و جزوات و تعلیقات دیگر که حاجت بذکر آنها نیست چنانکه حاجت بذکر آنچه هم گفته‌ایم نبود.
 ایشان براى تألیف و تحقیق نیز هم از روش اساتید بهره مى‌گرفت و هم با آنان مشورت مى‌نمود چنانچه پس از گفتگو با آیة‌اللّه محمد تقى آملى به این حقیقت رسید که حضرت فاطمه زهرا(س) مصداق لیلة القدر است و در این‌باره رساله‌اى تألیف نمود.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ 
سلسله مشایخ 
بعنوان خیر ختام، بذکر سلسله مشایخى که این خوشه‌چین خرمن ولایت به اقتفاى طریق و اسناد آن اعاظم- رضوان اللّه تعالى علیهم-، در سلک و عداد حمله اسرار حاملین وحى تشرّف حاصل کرده است، تبرک میجوییم:
 این متمسک بذیل عنایت اهل بیت عصمت و طهارت- علیهم السلام-: حسن ابن عبد اللّه الطبرى الآملى، المدعوّ بحسن‌زاده آملى- سقاهما اللّه و جمیع المؤمنین شرابا طهورا- روایت مى‌کند انجیل اهل البیت و زبور آل محمد(ص) صحیفه مبارکه سيّد الساجدین و امام الثقلین على بن الحسین- صلوات اللّه علیه و على آبائه-، و همچنین سائر اخبار و روایات ائمه معصومین- سلام اللّه علیهم- را از: مولاى مکرم و استاد معظّمش جناب علّامه ذوالفنون جامع علوم عقلیه و نقلیه، متضلّع در علم فلک و ریاضیات عالیه، خرّیت در حلّ ازیاج و مجسطى، مخترع آلتى بدیع در تحصیل سمت قبله، صاحب تالیفات عدیده، معرض از متاع دنیا و زخارف آن: آیت‌الله الحاج میرزا ابو الحسن بن محمد بن غلامحسین الطهرانى، المدعوّ بالشعرانى- اعلى اللّه تعالى مقاماتهم و رفع درجاتهم- از شیخ عالم فقیه محدّث رجالى الحاج الشیخ محمد محسن الطهرانى صاحب الذریعه- رحمه اللّه-، از محدّث ماهر متتبع حفظة المتأخرین الحاج میرزا حسین النورى- رحمه اللّه- از عالم متفقه متبحّر جامع العلوم العقلیه و النقلیه الشیخ عبد الحسین الطهرانى- رحمه اللّه- از استاد الفقهاء المتأخرین الشیخ محمد حسن صاحب الجواهر- رحمه اللّه-، از سید فقیه متبحّر السید جواد العاملى صاحب مفتاح الکرامه، از شیخ الاصولین المشهور بالوحید آقا محمد باقر البهبهانى، از والدش محمد اکمل، از محدّث بارع متبحر محمد باقر المجلسى- رحمهم اللّه-، از سید ادیب لغوى فاضل و حکیم کامل جامع الفضائل السید علیخان المدنى الهندى الشیرازى- رحمه اللّه- صاحب ریاض السالکین فى شرح صحیفة سید الساجدین(ع)، از شیخ فاضل شیخ جعفر بن کمال الدین بحرانى، از شیخ فاضل الشیخ حسام الدین الحلبى، از شیخ اجل خاتمة المجتهدین و بحر العرفان و الیقین الشیخ بهاء الدین محمد العاملى- رحمهم اللّه-.
 و هم بروایت مجلسى از عالم جامع بین العقل و العرفان و النقل و الوجدان و الروایة و الدرایة مولانا محمد محسن الفیض الکاشانى- قدّس سرّه-، از استاد الحکماء و الفلاسفة المتألهین محمد بن ابراهیم صدر الدین الشیرازى- قدّس سرّه-، از شیخ محقق بهاء الدین عاملى، از والدش عالم بارع حسین بن عبد الصمد الحارثى العاملى، از سید حسین بن جعفر حسینى کرکى، از شیخ جلیل على بن عبد العالى میسى، از شیخ امام شمس الدین الجزینى المعروف بابن المؤذن، از شیخ ضیاء الدین على بن السعید شمس الدین محمّد بن مكّى المعروف بالشهید.
 و نیز صدر المتالهین شیرازى- قدّس سرّه- روایت مى‌کند از سید محقق اعلم المتأخرین جامع فضائل المتقدّمین سید محمد باقر داماد قدّس سرّه، از شیخ عالم فقیه متبحر عبد العالى بن على الکرکى، از پدرش شیخ محقق مروّج المذهب على بن عبد العالى کرکى، از شیخ على بن هلال جزائرى، از شیخ فقیه زاهد ابن فهد الحلّى، از شیخ فاضل مقداد السیورى عن مشایخه إلى الأئمة المعصومین- علیهم السلام-.
 سند روایة صحیفه کامله در ابتداى ریاض السالکین از شارح آن تا امام سجاد- علیه السلام- بچند طریق منصوص است و از دیگر مشایخ نیز در صحف مکرمه آنان و دیگران از کتب رجالیه و جوامع روائیه مضبوط است دعویهم فیها سبحانک اللهم و تحیتهم فیها سلام و آخر دعویهم أن الحمد للّه رب العالمین.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ 
"بررسى اندیشه هاى بنیادین استاد علّامه آیة الله حسن زاده آملى" 
استاد علّامه آیة الله حسن زاده آملى از معدود مفاخر جهان اسلام است که علاوه بر تضلّع در رشته‌هاى مختلف علمى در معارف توحیدى و اندیشه‌هاى عرفانى نیز در افق برترى قرار دارند به طورى‌که رشحات افکار رفیع البنیان و تراوشات فیوضات بحار حکمت و عرفان از ایشان شخصيّتى استثنایى به وجود آورده است و به طور کلّى مى‌توان گفت که ایشان استاد مسلّمى است که حقیقت و عمق تعالیم و مبانى اصیل شریعت اسلام را با تمام شراشر وجود لمس نموده و مدرکات عقلانى و وحیانى را با حقیقت شهود درهم آمیخته است.
 اینک به طور مستند به بررسى اندیشه هاى بنیادین استاد مى‌پردازیم به امید آنکه مورد قبول اهل فضل و دانش قرار گیرد:
 1- یکى از شاهکارهاى استاد تأسیس فص جدیدى بنام" فص حکمة عصمتیة فى کلمة فاطمیة" و الحاق آن به فصوص الحکم شیخ محى الدین عربى است انگیزه‌ى استاد بر تدوین و تأسیس این صحیفه‌ى مکرّمه القاء سبوحى بود که در یک توجّه عرفانى، رزق یکى از شاگردان ایشان شد. به نظر استاد انسان کامل اگر مرد باشد مظهر و صورت عقل کل است و اگر زن باشد مظهر و صورت نفس کل است بنابراین سید اوصیاء و سرّ پیامبران و رسولان حضرت على ابن ابى‌طالب(ع) اعلى صورت و مظهر عقل کلّى به تمام‌ترین وجه ممکن است و حقیقت ام الکتاب سیده نساء العالمین فاطمه زهراى بتول صورت و مظهر نفس کلّى بر وجه اتمّ است. در روایت است که پیامبر(ص) فاطمه را دوست مى‌داشت و او را به کنیه‌ى" ام ابیها" مى‌خواند ایشان تصریح مى‌کند که چون عقل کل، پدر است و نفس کل، مادر، و موجودات از آن دو ظهور یافتند و مادرِ انوار و فضایل فاطمه عقیله رسالت و مظهر نفس کلیه بر وجه اتمّ است پس بنابراین تفسیر انفسى قویم از روایت آن جناب، مادرِ پدرى است که خاتميّت با وى است استاد بیان مى‌کند که همان‌گونه که حضرت زهرا(س) لیله قدر و یوم الله است، همچنین اسمى از اسماء حسناى الهى و کلمه‌اى از کلمات علیاى وى نیز مى‌باشد«1».
 2- یکى دیگر از اندیشه‌هاى ژرف استاد مسأله‌ى توحید صمدى است که در اصطلاح عرفان به وجود واحد شخصى یا وحدت شخصى وجود تعبیر مى‌شود به نظر استاد وجوب وجود صمد حق با وحدت مطلقه‌ى آن یکى است و این وحدت مطلقه منزه از اطلاق و تقیید است. مطلق است امّا نه اطلاق در مقابل تقیید که خود تقیید است در توضیح آن گفته مى‌شود که حقیقتِ وجودِ صمدِ حق من حیث هى هى چنانکه واجب الوجود بذاتها است یعنى محال است که قابل عدم باشد زیرا که در صورت اتّصاف به عدم اگر باقى باشد لازم مى‌آید اتّصاف احد النقیضین به آخر و اگر باقى نباشد لازم مى‌آید اتّصاف طبیعت وجود به طبیعت عدم و هر دو وجه بین الاستحاله است همچنین مطلق از قید عام و اطلاق، و قید خاص مخصّص است مطلقى به اطلاق حقیقى صمدى که عام سعى وجودى است نه اطلاق مقابل تقیید که خود در حقیقت تقیید است یعنى محال است که مأخوذ به قید عموم و اطلاق یا مأخوذ به قید مخصّص گردد.«2»
3- از دیگر نظریات استاد تمییز تشکیک میان عارف و حکیم است ایشان معتقدند که تشکیک در صحف کریمه‌ى مشایخ عرفان با اصطلاح حکیم مشائى بلکه با تشکیک به نظر صاحب اسفار، فقط اشتراک لفظى دارد. زیرا تشکیک در مرآى فؤاد عارف و مشهد شهود او به معنى سعه و ضیق مجالى و مظاهر حقیقت واحده است یعنى تشکیک در ظهورات است نه در حقیقت وجود و به نظر صاحب اسفار تشکیک به معنى اختلاف مراتب به شدّت و ضعف و کمال و نقص و تقدّم و تأخّر و اوّلیت و ثانويّت و اولويّت و عدم آن در وجود است. خلاصه اینکه به رأى مشاء تشکیک در حقائق متباینه‌ى موجودات است و به نظر صاحب اسفار در حقیقت واحده‌ى ذات مراتب و در مشهد عارف در حقیقت واحده‌ى شخصيّه ذات مظاهر.«3»
4- در مشرب استاد صحف عرفانى تفسیر انفسى آیات و روایات‌اند بر اساس نظريّه ایشان هر نیک‌بختى که بر اثر اعتدال فطرتش از غلظت طبع منزّه و از کثافت حجاب مبرى است و توفیق نیل به اعتلاى فهم خطاب محمّدى(ص) را یافته است در حقیقت صحف عرفانیه و بخصوص فصوص و فتوحات شیخ عربى و دیگر رسائل و کتب وى را، و همچنین زبر حکمت متعالیه صدر المتألهین و بخصوص کتاب عظیم معروف به اسفار را تفسیر انفسى و بیان مقامات عروجى و اسرار و بطون آیات و روایات مى‌یابد و لطیف تر و شریف تر از لطائف در لسان ائمّه‌ى دین ما اهل‌بیت عصمت و وحى آمده است و روایت شده است بلکه این همه رشحى از بحار فیوضات آن وسائط فیض الهى، و این مائده‌ها، حظّى از مادبه‌هاى پربرکت آن روابط عطایاى ربوبى‌اند.«4»
5- استاد معجزات قولى سفراى الهى را قوى‌ترین حجت بر حجّت بودن آنها مى‌داند لذا اگر کسى با نظر تحقیق و دیده‌ى انصاف در روایات و خطب و ادعیه و مناجات‌هاى اهل‌بیت(ع) تدبّر کند اعتراف مى‌کند که این همه معارف حقّه فقط از نفوس موید به روح القدس آنها صادر مى‌شود بنابراین در اثبات حقانيّت امامت و خلافت یک یک ائمّه اثنى‌عشر(ع) همین معارف مروى از آن بزرگان کافى است، روایات، مرتبه‌ى نازله قرآن و قرآن، مرتبه‌ى عالیه و روح آنهاست روایات بطون و اسرار آیات قرآنى‌اند که از اهل‌بیت عصمت و وحى که مرزوق به علم لدنى‌اند صادر شده‌اند و پوشیده نیست که این‌گونه معجزات قولى بعد از قرآن و پیغمبر خاتم(ص) از هیچ صحابه و علماى بعد از آنان به جز از ائمّة اثنى‌عشر امامیه(ع) روایت نشده است همچنین ادعیه‌ى ماثوره هر یک مقامى از مقامات انشائى و علمى و عرفانى ائمّه دین ما است لطائف شوقى و عرفانى، و مقامات ذوقى و شهودى که در ادعيّه نهفته است در روایات وجود ندارد زیرا در روایات مخاطب مردم‌اند و با آنان به فراخور عقل و فهم و ادراک و معرفتشان سخن میگفتند امّا در ادعیه و مناجات‌ها با جمال و جلال مطلق و محبوب و معشوق حقیقى به راز و نیاز بوده‌اند لذا آنچه در نهان‌خانه سرّ و نگارخانه‌ى عشق و بیت المعمور داشتند به زبان آوردند.«5»
6- استاد همچنین در علم هیئت و نجوم داراى تبحّر خاصى است به طورى که قادر به استخراج تقویم و نصب دایره هندیه است به نظر استاد تعیین سمت قبله از دائره هندیه علاوه بر این‌که به براهین و قواعد ریاضى، تقریبى است نه تحقیقى، بلکه در آفاقى که تفاوت بین طول آنها و طول مكّه به قدر ربع دور و یا اکثر از اربع و اقّل از نصف دور است متمشّى نیست.«6» یکى از دلائل استاد بر تقریبى بودن عمل به دائره هندیه آنست که دستور تحصیل سمت قبله از دائره هندیه اقتضاء مى‌کند در آفاقى که عرض شمالى آنها اکثر از عرض مکه است نقطه سمت قبله دائماً در جنوب خطّ اعتدال واقع شود و حال اینکه گاهى در شمال خط اعتدال و بر نقطه مشرق و مغرب اعتدال نیز واقع مى‌شود. دلیل دیگر بر تقریبى بودن آن این است که میل شمس در هنگام مدخل ظل تا مجرج آن ثابت نیست تا یک مدار یومى موازى با معدّل النهار در مسافت زمانى مدخل ظل تا مخرج آن برقرار باشد و قوسى ثابت از آن تنصیف گردد که خطّ زوال على التحقیق تحصیل گردد.«7»  یکى از فرمایشاتِ نغز استاد درباره قبله مدینه منوّره است، به نظر ایشان قبله مدینه طیبّه تنها معجزه فعلى باقى رسول الله(ص) است که بدون اعمال آلات نجومى و قواعد هیوى و یا در دست داشتن زِیج و دیگر منابع طول و عرض جغرافیایى آن را در غایت دقت و استوا تعیین کرد و به سوى کعبه ایستاد و فرمود: محرابى على المیزاب.«8»
7- ایشان در علوم غریبه و علم ارثماطیقى زحمات زیادى کشیده اند و مدّت چهار سال یا بیشتر در محضر حاج سید مهدى قاضى تبریزى فرزند عارف کامل حاج سید على قاضى(ره) این علم را کسب نمودند. به نظر استاد یکى از اسرار علم اوفاق این است که تا به شمار آدم نرسد مستعدّ قبول اعتدال وفقى نمى‌شود لذا اولین مربع وفقى سه در سه است و این جهت آحاد سعه را که مجموع آن عدد آدم است، اصل اعداد گفته اند چنان که آدم، ابوالبشر و اصل بشر است و از این گونه اسرار و لطائف در علم اوفاق بسیار است و تأییدات آیات قرآنى و روایات مأثوره درباره آن متعدّد.«9»
8- یکى از نظريّات استاد در مباحث قرآنى آن است که فواتح سور قرآن یعنى همان حروف مقطعه پس از حذف مکرّرات از آنها چهارده حرف باقى مى‌ماند که در این ترتیب" صراط على حق نمسکه" یا" على صراط حق نمسکه" جمع شده‌اند و آنها در اصطلاح علماى عدد، حرف نورانيّه دانند و مقابل آنها را حروف ظلمانیه خوانند و به عدد، چهارده بودن حروف نورانى را اشاره به سرّ قرآن دانند که قرآن ظاهر و تمام و واضح نشد مگر به هیاکل نوريّه چهارده نفر که اهل‌بیت عصمت و طهارت و وحى‌اند و در کلمه‌ى مبارکه‌ى طه جمع‌اند.«10»
9- استاد درباره کیفيّت وحى بر رسول الله بیان مى‌کند که بر اساس روایات وارده استفاده مى‌شود که حال رسول الله(ص) در هنگام وحىِ بى تمثّل، سنگین‌تر از حال در هنگام وحى با تمثّل بود و این معنى براى اهل سلوک واضح است چون جذبه‌هاى بى صورت دست دهد سخت در قلق و اضطراب افتد بخلااف حالتى که با صورت حصول تمثل است، علّتش این است که در تمثّل با صورت مألوف و مأنوس عالم شهادت محشور است بخلاف خلاف آن که با مجرّد بحت است و علّت دیگر اینکه عالم شهادت نشئه‌ى افتراق است و عالم غیب عالم انفراد. لاجرم وحدت و سلطه با این است که جمع است و آن چون متکثّر است ضعیف است از این روى هر چه توجّه روح انسان به عالم جمع بیشتر شود دهشت او بیشتر است زیرا با قوى‌تر روبرو میگردد.«11»
10- یکى از مباحث مهمّ عرفان نظرى قاعده اعدام و ایجاد است که محى الدین آنرا در فص سلیمانى به طور مستوفى توضیح داده است به نظر ابن عربى حصول عرش در نزد سلیمان به طریق اعدام و ایجاد است، زمان عدم عرش از مکانش عین وجودش در نزد سلیمان است از قبیل تجدید خلق با انفاس و کسى را به این قدر(از جهت قلّت و لطافت آن) علم نیست بلکه انسان به نفس خویش شاعر نیست که در هر نفسى" لایکون ثم یکون" نیست مى‌شود و هست مى‌شود، نبود، و بود، مى‌شود.«12» استاد احضار تخت از یمن به شام را با قاعده اعدام و ایجاد مردود دانسته و بیان مى‌کند که در احضار تخت نیازى به تمسّک به اعدام و ایجاد نیست بلکه احضار آن به وسیله یک قوّه نفسانى روحانى بوده است. استاد علامه ابوالحسن شعرانى در حاشیه خود بر تفسیر مجمع البیان مى‌نویسد: طلوع خورشید از ابتداى قرص آن تا به آخرش حدود دو دقیقه طول مى‌کشد در حالیکه قطر آن بیش از هزار برابر قطر زمین است بنابراین هر جزء خورشید در یک ثانیه ده برابر قطر زمین حرکت مى‌کند پس هیچ بعید نیست که تخت بلقیس در عرض چند ثانیه از یمن به شام منتقل گردد.«13» استاد تصریح مى‌کند که در زمان ما هواپیماها مثل چنین مسافتى را در حدود همان مدتى که عفریتى از جن اراده کرده بود با یک سلسله اسباب زمینى مى‌پیمایند که بر ما معلوم نیست و امّا آن کسى که نزد او علمى از کتاب بود به وسیله یک سبب نفسانى روحانى تخت را حاضر نمود و از نیرویى استفاده کرد که ماهيّت آن نیز بر ما مجهول است.«14»
11- از اندیشه‌هاى نورانى استاد تبیین ادب مع الله و توضیح دقائق آن است به نظر استاد ادب مع الله ایجاب مى‌کند که بدون اذن و امر به تصرّف در برنامه‌هاى چرخ نظام تکوینى و حکمى از احکام کتاب تشریعى، دست تصرّف به چیزى دراز نکند و اگر چیزى به انسان دادند ادب اقتضاء مى‌کند که در ازاى آن عبد شکور باشد و چه بسیار از اولیاء الله که به آنان دست تصرّف عطاء شده است و لکن ادب و معرفتشان مانع از اعمال تصرّف شده‌اند و دیگر ادب مع الله اقتضاء مى‌کند که از او جز او را نخواهى که این عبادت احباب و احرار است این امر از بلند همتى عبد است کسانى‌که دون همت‌اند به وفق دنائت خود طلب دارند. و از مهّمترین ادب مع الله حضور قلب باید که در خطاب و مناجات توجّه به حق باید وگرنه دعاء با انصراف قلب به غیر و عدم توجّه به حق سبحانه محض سوء ادب است و این دعا قرب نیاورد، بُعد مى‌آورد. انسان باید مقام عنديّت را حائز شود که عبدالله عندالله است.«15»
 
وفات
سرانجام این عالم فرهیخته پس از عمری مجاهدت علمی در تاریخ 3 مهرماه 1400 در  سن 93 سالگی به سرای باقی شتافتند.

ارسال نظر

پربازدید ها

صفحه خبر - عکس مطالب بیشتر

صفحه خبر - تماشاخانه مطالب بیشتر