ادبیات مقاومت و آیین ایرانی

ادبیات مقاومت و آیین ایرانی
جمعه ۳۰ آذر ۱۴۰۳ - ۱۳:۱۶
کد خبر :  ۳۵۱۵۶۹

ادبیات مقاومت و آیین ایرانی

در دنیایی زندگی می‌کنیم که پیوند‌های بسیاری بین ادیان و ملت‌های مختلف شکل گرفته است، دنیایی که در آن کشورها فقط محصور در مرزهای جغرافیایی و تجمیع قومیتی نیستند، از نظر ایرانی بودن مرزهای ایران عزیزمان محدود در خطوط جغرافیایی نیست، مرزهای ما با بسیاری از ملت‌ها مرز فرهنگی‌ست، مرزی به قدمت تاریخ ایران باستان و وسعتی به پهنای این کره خاکی، و اگر از لحاظ اسلامی حساب کنیم، همانطور که امام روح الله(ره) فرمود:  "‎‏ملیت، حدودش حدود اسلام است." باز هم مرزهای ما بسیاری از ملل مسلمان و جوامع بشری را در برمی‌گیرد.

چه کلامی بهتر از شهید مطهری(ره) می‌تواند برای‌مان از خدمات متقابل اسلام و ایران بگوید.

دنیا به سمتی می‌رود که حصار وحدت حول قومیت‌ها شکسته شده است. جبهه‌ های قومی جای خود را به جبهه های اعتقادی داده اند و تجمیع ما باید حول محور انسانیت شکل بگیرد، چنان که سعدی سرود:

بنی آدم اعضایِ یکدیگرند

که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار

دگر عضوها را نماند قرار

تو کز محنتِ دیگران بی‌غمی

نشاید که نامت نهند آدمی

 

و پیر جماران با افقی بلند فرمود: "فلسطین پاره تن اسلام است‌".

ایران کشوریست با قدمت چند هزارساله که از هر جهت به گردن تمدن بشری و انسانیت حق دارد. آنقدر که بسیاری از فرهنگ‌ها و خوبی‌های جهان ریشه در این آیین پاک و باستانی دارند.

به راستی چه قدرتی می‌تواند در مقابل این فرهنگ پیش‌رونده مقابله کند!؟ فرهنگی که راه خود را از میان کوچه پس کوچه‌های تاریخ پیدا می‌کند و در قلب دورترین افراد و جوامع بشری نفوذ می‌کند. تمدنی بزرگ که آیین و فرهنگ غنی آن مانند سفره نوروزی هفت سین، حتی در دل کاخ سفید هم نفوذ می‌کند، چرا در خرابه‌های فلسطین نفوذ نکند!؟ کمی بیاندیشیم یلدا که صدها بلکه هزاران سال قبل از فردوسی و حافظ بود، چه کسی اولین بار شاهنامه فردوسی و دیوان حافظ را سر سفره‌های یلدا و نوروز آورد!!؟ چه شد که پذیرفتیم حافظ یار همیشگی دورهمی‌های ما باشد؟ همانگونه که قرآن را سر سفره‌های هفت سین پذیرفتیم، پس نمیتوان گفت که سنت‌ های ما همین است و جز این نیست.

اصلاً شب چله چیست؟ آیا مفهوم یلدا همین دورهمی خانوادگی با صرف تنقلات و میوه و شیرینی ست!؟ یعنی فقط همین گعده‌های خانوادگی؟ یا در ورای این سنت ایرانی تفکری نهفته است!؟

ابوریحان بیرونی در "آثار الباقیه" در مورد شب یلدا می‌گوید: نام این روز میلاد اکبر است و مقصود از آن، انقلاب شَتوی (زمستانی) است. گویند در این روز، نور از حد نقصان به حد زیادت خارج می‌شود و آدمیان به نَشو و نما آغاز می‌کنند و پری‌ها (دیوها) به ذَبول و فنا روی می‌آورند.

حمید سفیدگر شهانقی در کتاب  خود با عنوان «جشن شب یلدا در ایران» می‌نویسد: «آخر پائیز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید می‌خواندند. شب یلدا یا شب چله آخرین شب آذرماه و درازترین شب سال است؛ شبی که صبح فردای آن آغاز زمستان است. ایرانیان باستان بااین باور که فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلندتر می‌شوند و تابش نور فزونی می‌یابد جشن بزرگی برپا می‌کردند.»

درباره علت و اهمیت شب یلدا نزد ایرانیان نظرات متفاوتی وجود دارد. عده‌ای معتقدند که شب، مظهر تاریکی و وحشت است و در شب یلدا که طولانی‌ترین شب سال است، تاریکی بر روشنایی تسلط دارد، و فردای آن روز، روشنایی طولانی می‌شود و بر تاریکی غلبه می‌یابد، لذا ایرانیان، تولد دوباره خورشید و غلبه روشنایی بر تاریکی را جشن می‌گیرند.

شاید اگر بخواهیم از آیین یلدا چند درس بگیریم، نخست جمع و متحد بودن، دوم طولانی بودن شب تاریک و سوم پیروزی نهایی نور بر تاریکی‌ست.

چه بخواهیم و چه نخواهیم این کره خاکی تبدیل به جهان شهری شده است که ما شهروندان آن هستیم، ظالمی خیابان فلسطین را با خاک یکسان کرد، خیابان لبنان را به خاک و خون کشید و در سرش سودای نابودی خیابان های اطراف مارا دارد، مگر نه اینکه شب یلدا شب گفتگو و با خبر شدن از احوال هم است، از خودمان می‌گوییم، از همسایه ها و... ما در خیابان ایران جشن داریم ولی لا به لای چه خبرهای‌مان باید مسئله مقاومت و تجمیع انسانی مان را برای هم تحلیل و تبیین کنیم.

چه زیبا علی سلیمیان سرود:

نه این که دلخوشی گاه گاه من شعر است

زمان زمانهٔ جنگ و سلاح من شعر است

حال چگونه این سنت باستانی را می‌توان درخدمت هنر آورد! هنرمندی که متعهدانه از دریچه‌ای نگاه کند که دیگران تا به حال ندیده اند، همانطور که مقام معظم رهبری پيرامون هنر متعهد فرمودند: "بعضی کسان میگویند در هنر متعهد، کلمه‌ اول با کلمه دوم تناقض دارد. هنر یعنی آن چیزی که مبتنی بر تخیل آزاد انسان است و متعهد یعنی زنجیر شده؛ این دو چگونه با هم میسازد!؟ این یک تصور است؛ البته تصور درستی نیست. بحث مسئولیت و تعهد هنرمند قبل از هنرمند بودن او به انسان بودن او بر میگردد.

بالاخره یک هنرمند قبل از اینکه یک هنرمند باشد یک انسان است. انسان که نمیتواند مسئول نباشد. اولین مسئولیت انسان در مقابل انسانها است".

چه شبی طولانی تر از شب‌های کودکان مظلوم فلسطینی و جبههٔ مقاومت! چه ظلمت و ظالمی بالاتر از رژیم صهیونیستی که سالهاست شبی تاریک برای میلیون‌ها انسان ساخته است؟ اما آیین ماست که نوید پیروزی می‌دهد، نوید پیروزی نور بر ظلمت، پیروزی نهایی حق بر باطل.

آری حقیقتاً بنی آدم اعضای یکدیگرند، ما چون انسانی که عضوی از بدنش مجروح است در جشن و آیین‌مان شرکت می‌کنیم، ولی درد و جراحتی که بر بدنمان هست را فراموش نمی‌کنیم، با زخمی بر بدن این نکته را فریاد می‌زنیم که مقاومت، جنگ نیست. بلکه فرهنگ است، نگاه و تنفس است‌. مقاومت یعنی امید داشتن به صبح پیروزی، این مقاومت بود که در صفحه‌های تاریک تاریخ این مرز و بوم وقتی خاک وطن مورد هجوم قرار می‌گرفت، آیین و سنت ها را نگه داشت، با مقاومت هم خاک می‌ماند هم فرهنگ و آیین حفظ می‌شود.

اینگونه بود که امام خامنه‌‌ای فرمودند: "مقاومت، واکنش طبیعیِ هر ملّت آزاده و باشرف در مقابل تحمیل و زورگویی است".

قصد پرداختن به نمادها نداریم ولی گاهی یک مبل بی جان پیوندی نمادی با مقاومت برقرار می‌کند، در صورتی که قهرمانی مانند یحیی سنوار به آن مبل جان دهند، یک مبل ساده که همیشه و همه جا وجود دارد ولی همه به سادگی از کنار آن عبور می‌کنند، سلاحی نمادین می‌شود که نوجوانان فلسطینی بر روی آن می‌نشینند و سربازان رژیم صهیونیستی از همین هراس دارند.

یا به ماجرای هندوانه در فلسطین بپردازیم که هرچند اگر افسانه‌ای معاصر باشد چیزی از پیوند مقاومت و نمادها کم نمی‌شود، از آنجایی که پس از جنگ شش‌روزه ١٩۶٧، اسرائیل استفاده از پرچم فلسطین را در غزه و کرانه باختری ممنوع کرد؛ پس از جنگ ۱۹۶۷ و شکست مفتضحانه اعراب، اسرائیل به ستیز با بسیاری از عناصر هویتی فلسطینی‌ها برخواست که یکی از این عناصر بسیار مهم «پرچم فلسطین» بود. گفته شده که اسرائیلی‌ها اگر پرچم فلسطین را در دست کسی می‌دیدند، او را دستگیر یا به سوی او شلیک می‌کردند.

این ممنوعیت به آثار هنرمندان نقاش هم راه یافت و از سال ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۳، دولت اسرائیل هنرمندان فلسطینی را از ترسیم پرچم فلسطین و استفاده از رنگ‌های آن در آثار خود منع می‌کرد و حتی در سال ۱۹۸۰، نیروهای اسرائیلی سه هنرمند را در یک گالری در رام‌الله به دلیل نقض این دستور نظامی دستگیر کردند. «عصام بدر» یکی از نقاشانی بود که آن زمان از افسر اسرائیلی پرسید: «خب اگر گلی را با این رنگ‌ها نقاشی کنم، چه می‌کنی؟» و افسر پاسخ داد: «توقیف خواهد شد، حتی اگر هندوانه هم بکشی، توقیف می‌شود.»

پس از آن بود که هندوانه به یکی از نمادهای مقاومت فلسطین تبدیل شد و به گفته «سلیمان منصور» نقاش پیشکسوت، هنرمندان نقاش فلسطینی به کشیدن هندوانه که رنگ‌های اصلی پرچم فلسطین را داشت، روی آوردند تا اینکه صهیونیست‌ها آن را هم پس از انتفاضه اول در ۱۹۸۷ ممنوع کردند.

یا اصلاً مگر می‌شود انار را دید و یاد شعری که به نزار قبانی منسوب کرده اند نیفتاد، وقتی برای همسرش بلقیس که در یک بمب گذاری در بیروت کشته شد، نوشت:

«بلقیس!

رفته بودی سر کوچه انار بگیری

دانه هایت را آوردند.

همانگونه که پیداست هنرمند متعهد به مضامین و موضوعات مختلف متعهدانه و انسانی می‌نگرد، چیزی را می‌بیند که دیگران ندیده اند، حرفی را می‌زند که دیگران نزده‌اند. اینجا نیاز به آزادی بیان نداریم بلکه این تکلیف بیان است. وقتی هزاران جشن یلدا توسط نهادهای مختلف فرهنگی در گوشه و کنار این خاک پهناور برگزار می‌شود، بگذارید حوزه هنری از دریچه‌ای نگاه کند که دیگران غافل هستند، پیوندی بدهد که دیگران نداده‌اند. در آیین ما هیچ جشنی فردی برگزار نمی‌شود و تمام رسوم جمعی است، حال که دور هم جمع هستیم از مقاومت هم بگوییم، آری حقیقتاً بنی آدم اعضای یکدیگرند... ما انسانیم... ما مجروحیم.

احمد ایرانی نسب

آفرینش های ادبی حوزه هنری مازندران

ارسال نظر

پربازدید ها

صفحه خبر - عکس مطالب بیشتر

صفحه خبر - تماشاخانه مطالب بیشتر